جدول جو
جدول جو

معنی تشییع کردن - جستجوی لغت در جدول جو

تشییع کردن(نَ گُ دَ / نَ دَ)
مشایعت و بدرقه کردن جنازه یا مسافر را: و آن روز که خواست که به سند رود از برادر اندرخواست که مردمان را گویند تا مرا تشییع کنند. پس... فرمان داد.... تا منادی کردکه باید با برادر امیر مشایعت کنند که او به ولایت سند همی رود. (تاریخ سیستان). و رجوع به مشایعت شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تشدید کردن
تصویر تشدید کردن
سخت کردن، استوار کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تمییز کردن
تصویر تمییز کردن
تمیز دادن، نظیف کردن (جا و مکانی) پاکیزه ساختن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تشجیع کردن
تصویر تشجیع کردن
دلیر گردانیدن جرات دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تقطیع کردن
تصویر تقطیع کردن
پاره پاره ساختن، تجزیه کردن مصراع (شعر) با جزا و ارکان عروضی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تزیین کردن
تصویر تزیین کردن
زیور کردن زینت دادن زیور کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تشکیل کردن
تصویر تشکیل کردن
تشکیل دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تطمیع کردن
تصویر تطمیع کردن
بطمع انداختن آزمند کردن بیوسانیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تشبیه کردن
تصویر تشبیه کردن
همانند کردن چیزی را بچیزی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تعیین کردن
تصویر تعیین کردن
کسی را بکاری نصب کردن برگماشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تشریح کردن
تصویر تشریح کردن
تفسیر کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تهییج کردن
تصویر تهییج کردن
برانگیختن تحریک کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تشنیع کردن
تصویر تشنیع کردن
زشت گفتنبد گفتن شناعت زدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تضییع کردن
تصویر تضییع کردن
تباهاندن ضایع کردن تباه ساختن، مهمل و بیکار کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تشریح کردن
تصویر تشریح کردن
نگیختن، زندیدن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تعیین کردن
تصویر تعیین کردن
گماردن، گماشتن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تغییر کردن
تصویر تغییر کردن
دگرگون شدن
فرهنگ واژه فارسی سره
هدردادن، تلف کردن، ضایع کردن، از بین بردن، نابود کردن، پایمال کردن، تباه ساختن، حیف ومیل کردن
فرهنگ واژه مترادف متضاد
زشت گفتن، بد گفتن، شناعت، حرف شنیع زدن، تشنیع زدن، بدگویی کردن
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از توزیع کردن
تصویر توزیع کردن
Dispense, Distribute
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از تسریع کردن
تصویر تسریع کردن
Expedite
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از تشدید کردن
تصویر تشدید کردن
Aggravate, Escalate
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از تشویق کردن
تصویر تشویق کردن
Applaud, Cheer, Encourage
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از تایید کردن
تصویر تایید کردن
Affirm, Authenticate, Confirm, Corroborate, Endorse, Validate, Approve, Verify
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از تعیین کردن
تصویر تعیین کردن
Determine, Stipulate
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از تایید کردن
تصویر تایید کردن
утверждать , одобрять , аутентифицировать , подтверждать , одобрить , проверять
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از تشویق کردن
تصویر تشویق کردن
аплодировать , подбадривать , поощрять
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از تشدید کردن
تصویر تشدید کردن
усугублять , обострять
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از تسریع کردن
تصویر تسریع کردن
ускорять
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از توزیع کردن
تصویر توزیع کردن
раздавать , распределять
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از تعیین کردن
تصویر تعیین کردن
определять , оговаривать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از تایید کردن
تصویر تایید کردن
bekräftigen, genehmigen, authentifizieren, bestätigen, unterstützen, validieren, überprüfen
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از تشویق کردن
تصویر تشویق کردن
klatschen, anfeuern, ermutigen
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از تشدید کردن
تصویر تشدید کردن
verschärfen, eskalieren
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از تسریع کردن
تصویر تسریع کردن
beschleunigen
دیکشنری فارسی به آلمانی